تعریف شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) چیست؟

KPIs یا شاخص‌های کلیدی عملکرد که به آنها شاخص‌های کلیدی موفقیت نیز گفته می‌شود، مقادیر قابل اندازه‌گیری هستند که برای تعیین وضعیت اهداف استراتژیک، مورد استفاده قرار می‌گیرند.

شاخص‌های کلیدی عملکرد به هر بخش یا فرد در یک شرکت کمک می‌کنند تا عملکرد خود را با استفاده از معیارهای خاص زیر نظر گرفته، پیگیری و تحلیل کنند. به عنوان مثال، تیم فروش ممکن است تعداد تماس‌های فروش را پیگیری کند، در حالی که تیم دیجیتال مارکتینگ ممکن است به ارزیابی معیارهایی مانند ترافیک وب‌سایت، تعامل در رسانه‌های اجتماعی یا نرخ تبدیل بپردازد.

شاخص‌های کلیدی عملکرد، با توجه به معیارهای عملکردی یک سازمان، بین شرکت‌ها و صنایع گوناگون متفاوت است. برای مثال، یک شرکت نرم‌افزاری که به دنبال دستیابی به سریع‌ترین رشد در صنعت خود است، ممکن است رشد درآمد سالانه را به عنوان شاخص اصلی عملکرد خود در نظر بگیرد، از سوی دیگر، یک زنجیره خرده‌فروشی ممکن است ارزش بیشتری برای فروش فروشگاه‌های مشابه قائل شود و آن را به عنوان بهترین معیار برای ارزیابی رشد کسب و کار خود در نظر بگیرد.

در لایه زیرین شاخص‌های کلیدی عملکرد، اصولی از جمله جمع‌آوری، ذخیره‌سازی، پاکسازی و ترکیب داده‌ها قرار دارد. اطلاعات ممکن است مالی یا غیرمالی بوده و یا به هر بخشی از شرکت مرتبط باشند. برای اینکه شاخص‌ها مؤثر و معنادار باشند، باید با اهداف استراتژیک کسب‌وکار هماهنگ شوند. این شاخص‌ها به مالکان کسب‌وکار این امکان را می‌دهند که در هر زمان، نگاهی به عملکرد کل شرکت، بخش‌های مختلف و کارکنان بیندازند. با ارائه داده‌های کمی، شاخص‌های کلیدی عملکرد به کسب‌وکارها کمک می‌کنند تا پیشرفت خود را در راستای اهدافشان در طول زمان رهگیری کنند. 

هدف کلی KPIs این است که نتایج تحلیل انواع اطلاعات را به طور مختصر ارائه دهند تا مدیریت بتواند تصمیمات استراتژیک آگاهانه‌تر و سریع‌تری بگیرد.


مزایای شاخص‌های کلیدی عملکرد

  1. اطلاع‌رسانی به مدیریت:
    • شاخص‌های کلیدی عملکرد به مدیریت کمک خواهند کرد تا مشکلات خاص را شناسایی کنند. رویکرد مبتنی بر این نوع از داده‌ها، اطلاعات کمی و قابل اندازه‌گیری را در اختیار می‌گذارد که در برنامه‌ریزی استراتژیک و اطمینان از برتری عملیاتی مفید و اثربخش است.
  2. مسئولیت‌پذیری کارکنان:
    • به جای اتکا به احساسات یا هیجانات، شاخص‌های کلیدی عملکرد به‌طور آماری پشتیبانی می‌شوند و نمی‌توانند بین کارکنان تبعیض قائل شوند. در صورتی که به‌درستی استفاده شوند، می‌توانند بواسطه مدیریت دقیق وظایف و امکان رصد نتایج حاصله توسط کارکنان، به آنان انگیزه دهند.
  3. پیوند بین عملیات واقعی و اهداف:
    • شاخص‌های کلیدی عملکرد پل ارتباطی هستند که بین عملیات واقعی کسب‌وکار و اهداف آن برقرار می‌شوند. شرکت‌ها ممکن است اهدافی تعیین کنند، اما بدون توانایی پیگیری پیشرفت به سوی این اهداف، این برنامه‌ها با اندازه کافی مفید نخواهند بود. شاخص‌های کلیدی عملکرد به شرکت‌ها این امکان را می‌دهند که اهداف را تعیین کرده و سپس پیشرفت به سوی این اهداف را نظارت کنند.

استفاده مؤثر از شاخص‌های کلیدی عملکرد به شرکت‌ها و سازمان‌ها کمک می‌کند تا عملکردشان را بسنجند و بهبود بخشند، گام به گام پیگیر اهدافشان باشند و تصمیمات بهتر و مطمئن‌تری بر اساس داده‌ها اتخاذ کنند.


دسته‌بندی‌های شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs)

معمولا شاخص‌های کلیدی عملکرد در چهار دسته مختلف قرار می‌گیرند که هر دسته ویژگی‌ها، چارچوب زمانی و کاربران خاص خود را دارد.

شاخص‌های کلیدی عملکرد استراتژیک (Strategic KPIs) معمولاً بالاترین سطح را دارند. این نوع شاخص‌ها ممکن است نشان‌دهنده عملکرد کلی یک شرکت باشند، اگرچه اطلاعات زیادی فراتر از یک نمای کلی در سطح بالا ارائه نمی‌دهند، با این وجود مدیران اجرایی بیشتر از شاخص‌های کلیدی عملکرد استراتژیک استفاده می‌کنند. برای مثال میزان بازگشت سرمایه، حاشیه سود و کل درآمد شرکت نمونه‌هایی از این نوع شاخص‌ها می‌باشند.

شاخص‌های کلیدی عملکرد عملیاتی (Operational KPIs) بر چارچوب زمانی بسیار محدودتری تمرکز دارند. این دسته از شاخص‌ها با تحلیل فرآیندها، بخش‌ها یا مکان‌های جغرافیایی مختلف، بررسی می‌کنند که شرکت چگونه در یک بازه زمانی مشخص به عنوان مثال از یک ماه به ماه دیگر (یا حتی روز به روز) عمل می‌کند. شاخص‌های کلیدی عملکرد عملیاتی اغلب توسط کارکنان مدیریتی استفاده می‌شوند و برای تجزیه و تحلیل سؤالاتی که از تحلیل شاخص‌های استراتژیک ناشی می‌شود، به کار گرفته می‌شوند.

شاخص‌های کلیدی عملکرد وظیفه‌ای (Functional KPIs) در بخش‌ها یا وظایف خاصی در یک شرکت متمرکز می‌شوند. این نوع از شاخص‌ها ممکن است استراتژیک یا عملیاتی باشند اما بیشترین ارزش را برای یک گروه خاص از کاربران فراهم می‌کنند.

شاخص‌های کلیدی عملکرد پیشرو/دیرهنگام (Leading/Lagging KPIs) ویژگی‌های داده‌های تحلیل‌شده را توصیف می‌کنند و نشان می‌دهند که تحلیل داده‌ها به چیزی که قرار است در آینده اتفاق بیفتد یا قبلاً رخ داده است، اشاره دارد. به عنوان مثال، دو شاخص مختلف را در نظر بگیرید: تعداد ساعات اضافه‌کاری انجام‌شده و حاشیه سود برای یک محصول پرچمدار. تعداد ساعات اضافه‌کاری انجام‌شده ممکن است یک KPI پیشرو باشد اگر شرکت شروع به مشاهده کاهش کیفیت تولید کند. از طرف دیگر، حاشیه سود نتیجه عملیات است و به عنوان یک شاخص دیرهنگام در نظر گرفته می‌شود.


شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) در بخش‌های مختلف

شاخص‌های مالی 

شاخص‌های کلیدی عملکرد مرتبط با مالیات معمولاً بر درآمد و حاشیه‌های سود تمرکز دارند. سود خالص، که یکی از متداول‌ترین اندازه‌گیری‌های مبتنی بر سود است، نشان‌دهنده میزان درآمدی است که پس از در نظر گرفتن تمامی هزینه‌ها، مالیات‌ها و پرداخت‌های بهره شرکت برای همان دوره، حاصل شده است. در ادامه تعدادی از شاخص‌های کلیدی عملکرد حوزه‌ مالی بیان شده است:

  1. نسبت‌های نقدینگی (مثل نسبت‌های جاری، که دارایی‌های جاری را بر بدهی‌های جاری تقسیم می‌کند): این نوع شاخص‌ها اندازه‌گیری می‌کنند که یک شرکت چگونه می‌تواند بدهی‌های کوتاه‌مدت خود را بر اساس دارایی‌های کوتاه‌مدت در دسترس، مدیریت کند.
  2. نسبت‌های سودآوری (مثل حاشیه سود خالص): این دسته از شاخص‌ها، میزان توانایی یک شرکت در تولید فروش با حفظ هزینه‌های پایین را اندازه‌گیری می‌کنند.
  3. نسبت‌های قابلیت پرداخت (مثل نسبت کل بدهی به کل دارایی‌ها): سلامت مالی بلندمدت یک شرکت را به وسیله ارزیابی اینکه یک شرکت چقدر خوب می‌تواند بدهی‌های بلندمدتش را پرداخت کند، اندازه‌گیری می‌کنند.
  4. نسبت‌های گردش مالی (مثل گردش موجودی): سرعت انجام یک کار خاص را توسط شرکت، محاسبه می‌کنند. به عنوان مثال، شاخص گردش موجودی اندازه‌گیری می‌کند که یک شرکت در طول چه مدت زمانی قادر است که یک کالا را از موجودی به فروش تبدیل کند. 


شاخص‌های کلیدی عملکرد و معیارهای تجربه مشتری

شاخص‌های کلیدی عملکرد متمرکز بر مشتری معمولاً بر مواردی چون کارایی به ازای هر مشتری، رضایت مشتری و حفظ مشتری تمرکز دارند. این معیارها توسط تیم‌های خدمات مشتری بهره‌برداری می‌شوند تا از خدماتی که مشتریان دریافت کرده‌اند درک درست تری داشته باشند. از این حوزه میتوان به چند نمونه شاخص‌ اشاره کرد:

  1. تعداد درخواست‌های جدید تیکت: تعداد درخواست‌های خدمات مشتری را بر اساس فیلترهای قابل تعریف گوناگون می‌شمارد و آنها را مدیریت می‌کند.
  2. تعداد تیکت‌های حل‌شده: تعداد درخواست‌هایی را که به‌طور موفقیت‌آمیز رسیدگی شده‌اند، می‌شمارد. با مقایسه تعداد درخواست‌ها با تعداد حل‌شده‌ها، یک شرکت می‌تواند میزان موفقیت خود در پردازش درخواست‌های مشتریان را ارزیابی کند.
  3. میانگین زمان حل‌وفصل: میانگین زمانی که برای کمک به یک مشتری در ارتباط با یک مشکل صرف شده است را می‌سنجد. 
  4. بهترین نماینده خدمات مشتری: ترکیبی از هر شاخص بالا است که با کارکنان در نقش نمایندگان خدمات مشتری مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال، علاوه بر تحلیل میانگین زمان پاسخگویی در سطح شرکت، یک شرکت می‌تواند سریع‌ترین و کندترین پاسخ‌دهندگان را هم شناسایی کند.
  5. نوع درخواست: تعداد انواع مختلف درخواست‌ها را می‌شمارد. این KPI می‌تواند به شرکت کمک کند تا مشکلات مشتریان را دقیق‌تر مورد شناسایی قرار دهد.


شاخص‌های کلیدی عملکرد فرآیند و معیارهای عملکرد فرآیند

شاخص‌های عملکرد فرآیند به اندازه‌گیری و نظارت بر عملکرد عملیاتی در سراسر سازمان می‌پردازند. این شاخص‌ها تحلیل می‌کنند که چگونه وظایف انجام می‌شوند و آیا مشکلاتی در فرآیند، کیفیت یا عملکرد وجود دارد. این نوع معیارها برای شرکت‌هایی با فرآیندهای تکراری، مانند شرکت‌های تولیدی یا شرکت‌های فعال در صنایع دوره‌ای، بسیار مفید هستند. چند مثال از شاخص‌های عملکرد فرآیند به ترتیب زیر است:

  1. کارایی تولید: معمولاً به‌صورت زمان تولید برای هر مرحله تقسیم بر زمان کل پردازش، اندازه‌گیری می‌شود. ممکن است یک شرکت تلاش کند تا تنها ۲٪ از زمان خود را صرف تأمین مواد اولیه کند؛ اگر کشف کند که این زمان ۵٪ از کل فرآیند را به خود اختصاص می‌دهد، ممکن است به دنبال تجدید نظر در فرآیند تأمین باشد.
  2. زمان کل چرخه: میزان کل زمان مورد نیاز برای تکمیل یک فرآیند از ابتدا تا انتها است. اگر مدیریت بخواهد فرآیند را در طول یک دوره زمانی معین تحلیل کند این شاخص ممکن است به زمان میانگین چرخه تبدیل شود.
  3. تولید: تعداد واحدهای تولید شده تقسیم بر زمان تولید به ازای هر واحد است و سرعت فرآیند تولید را اندازه‌گیری می‌کند.
  4. نرخ خطا: تعداد کل خطاها تقسیم بر تعداد کل واحدهای تولید شده است. یک شرکت که به دنبال کاهش ضایعات است، با توجه به این شاخص می‌تواند تعداد مواردی که در آزمایشات کیفی شکست می‌خورند را بهتر درک کند.
  5. نرخ کیفیت: به جای واحدهای منفی‌، بر روی واحدهای مثبت تولید شده تمرکز دارد. با تقسیم واحدهایی که با موفقیت به پایان چرخه تولید رسیده‌اند بر تعداد کل واحدهای تولید شده، درصد نرخ موفقیت در برآورده کردن استانداردهای کیفیت مشخص می‌شود.


شاخص‌های کلیدی عملکرد بازاریابی دیجیتال

در واقع شاخص‌های کلیدی عملکرد بازاریابی به دنبال ارائه درک بهتر از اثربخشی کمپین‌های بازاریابی و تبلیغاتی هستند. این معیارها اغلب نرخ تبدیل را اندازه‌گیری می‌کنند، یعنی چگونه مشتریان بالقوه به اقداماتی خاص در پاسخ به یک رسانه بازاریابی مشخص پاسخ می‌دهند. نمونه‌هایی از شاخص‌های کلیدی عملکرد در بخش بازاریابی شامل موارد ذیل می‌شود:

  1. ترافیک وب‌سایت: تعداد افرادی را دنبال می‌کند که به صفحات خاصی از وب‌سایت شرکت مراجعه می‌کنند. بهره‌بردار می‌تواند به منظور ایجاد درک بهتر از نحوه هدایت مشتریان، از این شاخص استفاده کند.
  2. ترافیک رسانه‌های اجتماعی: تعداد نمایش‌ها، دنبال‌کنندگان، لایک‌ها، ریتوییت‌ها، اشتراک‌گذاری‌ها، تعاملات و سایر تعاملات قابل اندازه‌گیری بین مشتریان و پروفایل‌های رسانه‌های اجتماعی شرکت را زیر ذره‌بین قرار می‌دهد.
  3. نرخ تبدیل در محتوای دعوت به اقدام: بر روی برنامه‌های تبلیغاتی که از مشتریان درخواست اقداماتی خاص در جهت هدفی معین را دارند، متمرکز است. برای مثال، یک کمپین خاص ممکن است مشتریان را تشویق کند تا قبل از پایان تاریخ فروش خاصی، اقدام به خرید کنند. با تقسیم تعداد تعاملات موفق بر تعداد کل توزیع‌ محتوا، درصد مشتریانی که به دعوت پاسخ مثبت داده‌اند مشخص می‌گردد.
  4. نرخ کلیک: این KPI تعداد کلیک‌های خاصی که در تبلیغات و توزیع‌های ایمیلی انجام می‌شود را می‌سنجد. برای مثال، تعداد کاربرانی که ایمیل توزیع شده را باز کرده‌اند، تعداد کلیک روی لینک و تعداد کاربرانی که برای خرید اقدام کرده‌اند به وسیله این شاخص قابل ارزیابی می‌باشد.


شاخص‌های کلیدی عملکرد فناوری اطلاعات

ممکن است مدیریت یک شرکت قصد داشته باشد عملکرد بخش فناوری اطلاعات (IT) داخلی شرکت خود را پیگیری کند. شاخص‌های این حوزه می‌توانند درک بهتری از رضایت کارکنان یا میزان تأمین مناسب منابع انسانی در بخش IT فراهم کنند. برای آشنایی بیشتر با جنس این دسته شاخص‌ها، به چند نمونه‌ از شاخص‌های کلیدی عملکرد فناوری اطلاعات اشاره شده است:

  1. زمان کل خرابی سیستم: مشخصا در زمان‌های خاموشی سیستم، ممکن است مشتریان قادر به ثبت سفارش نباشند یا کارکنان نتوانند وظایف خود را انجام دهند. این شاخص میزان زمانی را که سیستم‌های مختلف باید برای بروزرسانی یا تعمیرات آفلاین باشند را اندازه‌گیری می‌کند. 
  2. تعداد تیکت‌ها/حل‌شده‌ها: این شاخص، به ماهیت و محتوای تیکت‌ها و پاسخ‌های ثبت شده به درخواست‌های داخلی کارکنان مانند نیازهای سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری، مشکلات شبکه یا سایر مشکلات فناوری داخلی مربوط می‌شود.
  3. تعداد ویژگی‌های توسعه‌یافته: این KPI توسعه محصول داخلی را با شمارش تغییرات محصول اندازه‌گیری می‌کند.
  4. تعداد اشکالات بحرانی: تعداد مشکلات بحرانی واقع شده در سیستم‌ها یا برنامه‌ها را می‌شمارد. شرکت‌ها باید استانداردهای داخلی خود برای تعریف اشکال‌های جزئی در مقابل اشکال‌های عمده را تحت کنترل داشته باشند.


شاخص‌های کلیدی عملکرد فروش

هدف نهایی یک شرکت کسب درآمد از طریق فروش است. در حالی که درآمد معمولاً از طریق شاخص‌های مالی اندازه‌گیری می‌شود، شاخص‌های حوزه‌ی فروش با استفاده از داده‌های غیرمالی به‌طور دقیق‌تری فرآیند فروش را تحلیل می‌کنند. نمونه‌هایی از این شاخص‌ها به شرح ذیل است:

  1. ارزش عمر مشتری (CLV): نشان دهنده‌ی میزان کل پولی است که یک مشتری خاص در طول رابطه تجاری خود با شرکت، به محصولات اختصاص می‌دهد.
  2. هزینه جذب مشتری (CAC): مقدار کل هزینه‌های فروش و بازاریابی مورد نیاز برای جذب یک مشتری جدید را نشان می‌دهد. با مقایسه CAC با CLV، کسب‌وکارها می‌توانند اثربخشی تلاش‌های جذب مشتری خود را اندازه‌گیری کنند.
  3. میانگین زمان تبدیل: این شاخص، میزان زمانی که از اولین تماس یک مشتری بالقوه تا عقد قرارداد برای انجام کسب‌وکار صرف شده است را اندازه‌گیری می‌کند.
  4. تعداد سرنخ‌های فعال: تعداد سرنخ‌های بالقوه‌ای که با آنها تماس گرفته شده یا ملاقاتی صورت گرفته است را شمارش می‌کند. این معیار می‌تواند به بخش‌های مختلفی مانند بازدیدها، ایمیل‌ها، تماس‌های تلفنی یا دیگر تماس‌ها با مشتریان تقسیم شود.


شاخص‌های کلیدی عملکرد منابع انسانی و استخدام (HR KPIs)

شرکت‌ها ممکن است تجزیه و تحلیل معیارهای خاص کارکنان خود را مفید بدانند. این شاخص‌ها از میزان ترک خدمت و نگهداری تا رضایت کارکنان متغیر هستند و شرکت ممکن است اطلاعات زیادی در مورد کارکنان خود در این خصوص در دسترس داشته باشد. در ادامه به چند نمونه‌ از شاخص‌های منابع انسانی پرداخته شده است:

  1. نرخ غیبت: تعداد روزهایی را که در طول سال یا دوره خاصی کارکنان به دلیل بیماری یا عدم حضور در شیفت‌ها گزارش می‌کنند، شمارش می‌کند. این معیار ممکن است به‌عنوان یک شاخص پیشرو برای شناسایی کارکنان غیرمتعهد یا ناراضی عمل کند.
  2. رضایت کارکنان: معمولاً نیاز به یک نظرسنجی در سطح شرکت دارد تا احساسات کارکنان را در مورد جنبه‌های مختلف شرکت اندازه‌گیری کند. برای بهره‌برداری بهتر از این KPI، شرکت‌ها باید هر سال همان نظرسنجی را برگزار کنند تا تغییرات سال به سال را در پاسخ به همان سوالات دقیقاً بررسی کنند.
  3. نرخ ترک خدمت کارکنان: این شاخص میزان ترک موقعیت‌های شغلی و سرعت ترک خدمت را اندازه‌گیری می‌کند. شرکت‌ها می‌توانند این مورد را بر اساس بخش‌ها یا تیم‌ها تجزیه و تحلیل کنند تا دلیل ترک سریع‌تر برخی موقعیت‌ها توسط افراد مختلف نسبت به دیگران شفاف شود.
  4. تعداد متقاضیان: تعداد درخواست‌های ارائه شده برای موقعیت‌های شغلی باز را شمارش می‌کند. شاخصی است که به عواملی مثل سنجش میزان اثرگذاری آگهی‌های استخدام و جذب کاندیداهای مورد نظر می‌پردازد.


سطوح KPI

شرکت‌ها می‌توانند از KPIها در سه سطح کلی استفاده کنند:

  1. شاخص‌های کلیدی عملکرد کل شرکت:
    • این KPIها بر سلامت کلی و عملکرد کسب‌وکار تمرکز دارند. این نوع KPIها برای اطلاع‌رسانی به مدیریت درباره وضعیت کلی کسب‌وکار مفید هستند. با این حال، این KPIها معمولاً به اندازه کافی دقیق نیستند که تصمیمات خاصی اتخاذ کنند. KPIهای کل شرکت اغلب مباحثی را آغاز می‌کنند که چرا برخی از بخش‌ها به خوبی یا بدی عمل می‌کنند.
  2. شاخص‌های کلیدی عملکرد در سطوح بخش‌ها/واحدها:
    • در این مرحله، شرکت‌ها معمولاً به شاخص‌های کلیدی عملکرد سطح بخش یا واحد می‌پردازند. این شاخص‌ها نسبت به شاخص‌های کل شرکت خاص‌تر هستند و معمولاً اطلاعات بیشتری درباره دلایل وقوع نتایج خاص ارائه می‌دهند. بسیاری از مثال‌های ذکر شده از شاخص‌های کلیدی عملکرد در این مقاله مربوط به این سطح هستند، زیرا بر جنبه‌های خاصی از یک شرکت تمرکز دارند.
  3. شاخص‌های کلیدی عملکرد سطح پروژه:
    • اگر رویکردهای شرکت جامع‌تر باشند یا مدیریت شرکت دیدگاهی عمیق‌تر داشته باشد، ممکن است به شاخص‌های کلیدی عملکرد سطح پروژه یا زیر بخش هم پرداخته شود. این شاخص‌های کلیدی عملکرد معمولاً به‌طور خاص توسط مدیریت درخواست می‌شوند زیرا ممکن است نیاز به داده‌های بسیار خاصی داشته باشند که به‌راحتی در دسترس نیستند.

این سطوح شاخص‌های کلیدی عملکرد به شرکت‌ها کمک می‌کنند تا از تحلیل‌های کلی به بررسی‌های دقیق‌تر و تخصصی‌تر بپردازند و تصمیمات استراتژیک بهتری اتخاذ کنند.


چگونه یک گزارش KPI ایجاد کنیم

با توجه به اینکه شرکت‌ها به‌طور مداوم داده‌های بیشتری جمع‌آوری و ذخیره می‌کنند و حجم اطلاعات روزانه در حال افزایش است، ممکن است مدیریت اطلاعات، تحلیل اطلاعات و تعیین شاخص‌های کلیدی عملکرد مفید و تاثیرگذار برای تصمیم‌گیری دشوار باشد. برای شروع فرآیند ایجاد داشبوردها و گزارش‌های شاخص‌های کلیدی عملکرد، مراحل زیر را در نظر بگیرید:

  1. بحث درباره اهداف و نیت‌ها با شرکای کسب‌وکار:
    • شاخص‌های کلیدی عملکرد تنها به اندازه‌ای مفید هستند که کاربران از آن‌ها استفاده کنند. قبل از تهیه هر گزارشی، باید به درک درستی از اینکه که شما یا شریک تجاری‌تان دقیقا چه چیزی را می‌خواهید به دست آورید، برسید.
  2. تهیه نیازمندی‌های SMART برای شاخص‌های کلیدی عملکرد:
    • شاخص‌های کلیدی عملکرد باید دارای محدودیت‌ها باشند و با معیارهای SMART مرتبط باشند. شاخص‌های کلیدی عملکرد مبهم، دشوار برای تعیین و غیرواقع‌بینانه ارزش چندانی ندارند. 
  3. قابل انطباق باشید:
    • هنگام گردآوری گزارش‌های شاخص‌های کلیدی عملکرد، آماده باشید که مشکلات جدید کسب‌وکار ظاهر شوند. همان‌طور که نیازهای کسب‌وکار و مشتری تغییر می‌کند، شاخص‌های کلیدی عملکرد نیز باید با تغییرات عملیاتی سازگار باشند.

شاخص‌های کلیدی عملکرد، طرح و روشی مؤثر برای ارزیابی و پیگیری عملکرد یک شرکت در مجموعه‌ای از معیارهای مختلف ارائه می‌دهند. با درک دقیق از ماهیت شاخص‌های کلیدی عملکرد و چگونگی پیاده‌سازی درست آنها، مدیران و ذی‌نفعان قادر به بهینه‌سازی کسب‌و‌کار خود برای موفقیت‌های کوتاه و بلندمدت هستند.